top of page

علامه بلخی، شهید آزاده و جاویدان

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز، مرده آن است که نامش به نیکویی نبرند. همه روزی خواهند مرد اما چگونه زیستن و چگونه مردن باعث می شود تا میان بشر تفاوت ایجاد گردد. چه بسیار بوده اند آنهایی که در میان مردم شهرت داشته اما دیگر کسی از ایشان یاد نمی کند و به جز یک قبر هیچ چیزی از ایشان باقی نماده است. اما کمتر اشخاصی داشته ایم که از شمال تا به جنوب همه به نیکی از ایشان یاد نمایند. شهید علامه اسماعیل بلخی جزو چنین کسانی هست که از ظاهر تا باطن را خرج خدمت به مردم خویش نمود. ما شهدای ارزشمندی در این دهه ها داشته ایم اما به این خاطر شهید بلخی چنین محبوب دلها گشته چون اشعارش، منبرهایش و عملا سخنانش درد مردم دیروز و امروز را بیان می کند و آواز بی صدایان محسوب می گردد. او تنها به گذشته تعلق ندارد بلکه آزاد از هر قالبی می باشد و آزاده واقعا زیست
خبرنگار مقشوش درباره علامه شهید بلخی همراه استاد نوید محسنی مصاحبه کرده است. به مناسبت سالگشت شهادت علامه بلخی به معرفی اجمالی این شخصیت و کارنامه مبارزه ایشان می پردازیم

علامه بلخی، شهید آزاده و جاویدان


مقشوش: شهید بلخی جزو اشخاص پر اهمیت تاریخ معاصر افغانستان می باشد هر چند نسل جوان کمتر از شخصیت او آگاهی دارند، شهید بلخی را چگونه برای نسل جوان معرفی می نمایید؟ از ایشان چه آثاری باقی مانده است؟
اشخاص بزرگ مثل شهید علامه بلخی در قالب زمان و مکان نمی گنجند. می بینم که خیلی از وطنداران و همزبانان ما بر سر این بحث می نمایند که مثلا مولانا اهل کجاست؟ در حالی که ترکیه بیشتر از همه ما درباره مولانا کار کرده و از این امر ما غافلیم. شهید بلخی نیز در قالب زمان نمی گنجد. علامه شهید ابعاد مختلف شخصیتی دارد. اگر بخواهیم برای جوانان شهید بلخی را به طور مختصر معرفی نمایم، باید بگویم که شهید بلخی بیشتر یک شاعر محسوب می گردید و با اشعار خویش در عصر حاضر نیز حضور دارد و شعر او را می توان با اشعار خیلی از شاعران دیگر نیز مقایسه نمود
در صحنه سیاست نیز حضور گرم شهید بلخی با نظرات عمیق سیاسی ایشان همیشه احساس می شود و عملا تا تاریخ جاری می باشد اتفاقا بلخی نیز حضور خواهد داشت. بلاخره صحنه علم نیز شهید بلخی حضور جاودانه دارد چرا که او عالمیست که مردم خود را به خوبی درک نموده و به کل مشکلات مردم پی برده بود
از کودتای هفت ثور تا به امروز اصطلاح روشن فکری بسیار معروف گردیده است. اما بلخی به معنای واقعی کلمه روشن فکر، روشن اندیش و ترمیم کننده افکار مردم بوده است. ما می توانیم ادعا نماییم که بلخی آغاز کننده جریان روشن فکری افغانستان به شمار می آید. او واقعا در میان مبارزان حضور داشته و پیشاپیش در صف مبارزه در عصر خویش می درخشید. بلخی در منبر نیز حضور داشته و در آن زمان واقعا منبر تنها راه ارتباط میان او و مردم عامه بوده است. او شایسته ترین منبری در زمان خویش بوده و اگر همین الان صوت منبرهایش را گوش دهید در میابید که تا چه اندازه دقیق صحبت می نمود
در آن دوران تحجر او با کمک منبر فریاد می زد. فریادی که هم دل برادران اهل تسنن را گرم می نمود و هم دل شوریده شیعیان که به عشق امام حسین می تپید را نیز رهنمود می ساخت
در عصر حاضر زبان مهمترین معیار بشر است. شعر بلخی زیر و بم اجتماع افغانستان را مثل یک رمان معرفی می نماید. آنهایی که در افغانستان زندگی نموده و برای آوردن اصلاحات کار کرده اند. بدون شک شعر علامه شهید اسماعیل بلخی را می پذیرند و با آن موافق اند. بسیار دردآورست که بعد از هفتاد سال همچنان اوضاع افغانستان مصداق اشعار بلخی می باشد. مثل این است که او امروز این اشعار را سروده است. از جمله مثل این بیت: ریش زاهد قلم منشی و فرم افسر، حلقۀ حذب جوانان همه دام است اینجا، می آزادی و وحدت نرسد از چه به ما، مستبد شیخ صفت دشمن جام است اینجا
کتب علامه بلخی متاسفانه زیاد چاپ نشده و تنها اشعار ایشان گردآوری شده است. اگر نوار سخنرانی های ایشان گردآوری گردد و بعد به صورت نوشتار چاپ شود، یقین دارم که یک گنجینه ارزشمند برای برون رفتن از بحران فعلی افغانستان به شمار خواهد آمد

مقشوش: شهید بلخی مبارزات فرهنگی و سیاسی خود را از چه زمانی آغاز نمود و آیا این مبارزات الگو مناسبی برای نسل جوان می باشد؟
اصولا اگر خط مبارزه را از ابتدای تاریخ بشر در نظر بگیریم، این مبارزه یک وجه و هسته مرکزی مشترک دارد. هسته اصلی مبارزه اتفاقا بر مبارزه علیه ظلم استوار است. تا زمانی که ظلم در دنیا هست، مبارزه نیز ادامه دارد. معجونی که می تواند مبارزه را پیروز سازد هم ایثار می باشد. در زمان فعلی نیز می بینیم که خیلیها در افغانستان داد از نجات می زنند اما در واقع مردم را گرفتار می سازند. به قول استاد خلیلی: حل دشوار نمودند به دشوار دیگر ... . آنچه که در پیام شهید بلخی وجود دارد، این است که ما باید مبارزه درونی داشته باشیم، اول باید گرگ درونی خویش را بکشیم
شهید بلخی در مبارزات خویش اعتقادی به حد و مرز زمانی و مکانی نداشت. همچنین فکر و اندیشه را براساس نسب فرد اندازه گیری نمی نمود. بلخی فریاد می زد که تعصب چشم را پرده آویخت... . اگر جوانان عزیز در این زمانه دست از پرورش احساسات و پیروی از امواج احساس برانگیز بردارند. تفکر موج خلق نمودن و موج سواری ما را به چنین وضعی دچار نموده است. می بینیم که یک جوان می گوید من مدافع هزاره محروم هستم، دیگری می گوید که من مدافع تاجیک محروم می باشم و باز آن یکی ادعا می نماید که مدافع حقوق پشتونهاست و... ما امیدواریم که به جای چنین موج سواری ها یک کمی تعمل و فکر نماییم و بعد حداقل در داشته های فرهنگی خویش بیاندیشیم. علامه سلجوقی در کتابی که سال 1335چاپ گردیده بود، می گفت که این کشور دچار بحران می گردد چون کسی به کلمات احترام قائل نیست
من از جوانان نیز به عنوان کسی که چند پیراهن بیشتر از ایشان پاره نموده، هر چند ادعا ندارم که از ایشان بیشتر می فهمم بلکه بر اساس تجربه از ایشان خواهش می کنم که همان طور که حافظ می گفت: جنگِ هفتاد و دو ملت همه را عُذر بِنِه ، چون ندیدند حقیقت رَهِ افسانه زدند ... . از این جنگها دور شوید و به عنوان مثال نگاه کنید که همین بلخی فلسفه انسانیت را چگونه تفسیر می نماید
همان طور که اشاره نمودم، در آن زمان بهترین رسانه، رسانه منبر بود. به عنوان مثال بلخی با پوشیدن لباس خود می خواست مرزها را بشکند. او سید بود و سادات در افغانستان به طور سنتی عمامه سیاه می بستند اما او عمامه سفید بسته می نمود. معمولا روحانیت تشیع عمامه خویش را خیلی آرایش کرده می بندند اما او مثل روحانی اهل تسنن افغانستان عمامه خویش را می بست. او می خواست به عمل نیز حرفهای خویش را نشان دهد
او در منبر بسیار فریاد می زد و دلش پر از درد بود. به عنوان مثال نقدی که سر سیاستمداران داشت: افتاده بشر سخت بر قلاب سیاست ... . او سر شیوخ و روحانیت اهل تذویر نیز می تاخت: آن عیب که دی شیخ به خود داشت ز تزویر، امروز کمان است به اصحاب سیاست... . به طور عموم مردم روحانیت را به تزویر متهم می کنند اما تزویری که اهل سیاست دارند را هیچ کسی نمی تواند داشته باشد
بلخی یک روحانی عادی نبود تا در کنج انزوا بنشیند و با کسی کار نداشته باشد. لحظه به لحظه زندگی شهید بلخی قربانی مردم خویش بود. او با ظاهرشاه چندین بار ملاقات نمود. با وجود اینکه شهید بلخی سر ظاهرشاه واقعا به حق انتقاد می نمود با این حال وقتی به تاریخ بعد از ظاهرشاه در این چهار دهه نگاه می کنیم، می بینم که ظاهرشاه واقعا علم پرور بوده عالمان را ارج می نهاده با این حال شهید بلخی تنها ارنج و احترام را برای خود نمی خواست بلکه می خواست مردم به حق خود برسند. او با عالمان وقت و دیگر مبارزان دیدار می نمود و در ارتباط بود
او با حوزه های علمیه و دیگر اشخاص نیز در خارج از افغانستان ارتباط داشت. مثلا در نجف قرار بود که با آیت الله خمینی دیدار نماید، بعد از مدتی آیت الله خمینی پیام می دهد که من نمی توانم بیایم. شهید بلخی نیز بدون هیچ تعارفی در جواب می گوید که من هم نمی توانم بیایم چون نماینده یک ملت هستم. بعد از این جواب آیت الله خمینی برمی خیزد و به دیدار ایشان می آید. شهید بلخی در نجف یک حسینیه ایجاد کرده بود و وقتی آیت الله خمینی در آنجا به دیدار شهید بلخی می آید، بلخی با کمال احترام از ایشان پذیرایی می نماید و به شوخی می گوید که ما هم مثل شما یک ملت می باشیم، مهم نیست که نفت نداریم و مهم تر از اینکه تا چه اندازه علم و دانش مثل ملت شما داریم با این حال مهم این است که غیرت و شجاعت قطعا داریم. ذره ذره گپهای شهید بلخی به درد رهبران امروز ما هم می خورد و ای کاش ایشان به جای این همه تملق از طرف غرور منطقی برخورد می کردند

مقشوش: در یکصد سال اخیر اندیشمندان و قهرمانان بسیاری به دست حاکمان افغانستان به قتل رسیده اند، در حالی که حکومت وقت ترور او را تکذیب می نمود، چرا از ایشان با لقب شهید یاد می نماییم؟
این سوال خوب و عمیقی هست. روایتی می باشد که علامه بلخی را در زمان مریضی مسموم ساختند با این حال جواب قانع کننده را به این سوال تنها خانواده ایشان می توانند بدهند. هر چند بحث شهادت ایشان معروف هست و این اتهام نیز متوجه حکومت ظاهرشاه می باشد. ما در حکومت ظاهرشاه وقتی بخواهیم این شهادت را مورد بررسی قرار دهیم، همیشه دو چهره وجود داشته است، یکی چهره ظاهرشاه بوده که با حلم، نرم خویی و صلابت شاهانه همراه بوده و دیگری رفتار نخست وزیران ایشان می باشد به عنوان مثال هاشم خان به معنای واقعی کلمه جبار و ظالم بود. به احتمال قوی بلخی شهید شده با این حال برای ما واجب هست تا نحوه شهادت را بررسی کنیم و ای کاش چنین رفتاری میان حکومت آن زمان با بزرگان وقت رخ نمی داد تا ما شاهد این وضعیت نمی بودیم

احمد سهیل احمدیپ
22.7.22

bottom of page