top of page

آیا مقاومت مردم افغانستان بر حق بوده؟

سالها استقرار حکومت های دیکتاتوری که هیچ مخالفی را تحمل نمی کردند باعث گردید تا حوادث مهمی در افغانستان اتفاق بیافتد اما فرصتی برای واکنش و تحلیل آن وجود نداشته باشد. امروزه که به لطف تکنولوژی شرایط مهیا گردیده، همان جریاناتی که روزگاری صدای مخالف را در افغانستان خفه می کردند، امروز ادعا دارند که بهترین کارنامه را داشته اند. هیچ یک از طرفداران حکومتهای سابق حاضر نیستند تا حداقل کمی از اشتباهات خویش را بپذیرند در حالی که از هفت ثور تاکنون میلیونها انسان کشته، مجروح و آواره گردیده اند
جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان هر چند سالها از سقوط آن می گذرد اما امروزه طرفداران آن نه تنها تاریخ جنایات خویش را تکذیب می کنند بلکه به جایی رسیده اند که مقاومت مردم افغانستان را در ردیف تروریزم و مزدوری بیگانگان قرار می دهند. مهم تر از اینکه در تاریخ حق با چه کسی هست، مهم این است که هر کسی ادعای خود را به درستی بیان کند و ما به همین خاطر در صفحه نیمه سیاسی خواسته ایم به این ادعاها پاسخی بیابیم
خبرنگار مقشوش همراه محمد حنیف باباخان مصاحبه دیگری کرده است. آقای باباخان مجاهد و فعال امور فرهنگی هستند. در این مصاحبه به این پرداخته ایم که مقاومت مردم افغانستان تا چه اندازه بر حق بوده، حکومت وقت کابل آیا اعتقادی به اپوزیسیون داشت؟ آیا جنایات کمونیستها بعد از کشته شدن امین پایان یافت؟

آیا مقاومت مردم افغانستان بر حق بوده؟

مقشوش: درباره شکل گیری جهاد افغانستان در دوران اشغال به دست شوروی تا به حال ادعاهای مختلفی شده است، مخالفین مجاهدین ادعا دارند که مجاهدین سالها پیش از اشغال یعنی در دوران داودخان خان دست به مبارزات مسلحانه زنده بودند، در نتیجه مخالفین مجاهدین را اپوزیسیون در نظر نمی گیرند و حتی اتهام می زنند که مجاهدین تروریست بوده اند، شما تا چه اندازه با این ادعا مخالفید؟
در سال 1354 طبق ادعای تاریخ در پنجشیر و چند ولایت دیگر عده ای تحت نام اخوان المسلمین علیه دولت سردار داود مبارزه را آغاز نمودند و این واقعیت تاریخی می باشد که قابل انکار نیست. با این حال آنها تفکر اخوانی داشتند و اینکه ما بخواهیم تمام مبارزات مردم مسلمان افغانستان را به مبارزات مسلحانه دوران سردار داودخان ربط بدهیم، یک ادعای بیهوده و مسخره هست و هیچ انسان با شعوری آن را نمی پذیرد
جریان اخوان المسلمین عامل مخالفت مردم با حکومت کمونیستی نبود بلکه رعب و وحشت دوران نورمحمد تره کی و امین باعث این گردید تا مردم دست به مبارزه بزنند. هر چند عده ای از سران قیام اخوان المسلمین به پاکستان رفتند با این حال جهاد مردم افغانستان هیچ گاه وابسته به چند شخص سرشناس مثل احمدشاه مسعود و گلبدین حکمتیار نبوده است. در تمام نقاط افغانستان مردم علیه حکومت خلقی ها و اشغال شوروی شوریدند. در آن زمان مردم هیچ ارتباطی نداشتند با آن مخالفینی که در پاکستان بودند. بلکه شرایط مردم را وادار کرد تا دست به سلاح ببرند وگرنه این مردم تروریسم نبودند. مردم عامه از تمام اقشار مثل دهقان، معلم، استاد دانشگاه، کسبه بازار، کوچی و... یک صدا برخاستند و واقعا یک قیام همگانی و مردمی به وجود آمد. مثلا هیچ ارتباطی میان قیام بیست و چهار حوت هرات با پاکستان و سران مخالفی که در آنجا حضور داشتند نبود
نباید تاریخ را وارونه نشان دهیم و باید ببینیم که چه شرایطی باعث شد تا مردم یک دفعه طغیان نمایند. بعد از قیام بیست و چهار حوت هرات جبهات جهادی شکل گرفت. هر چند حوادث مهمی نیز بعد از آن اتفاق افتاد تا به هشت ثور رسیدیم

مقشوش: وقتی به واکنش شدید حکومت وقت کابل علیه قیام بیست و چهار حوت هرات توجه می کنیم، می توانیم به این ادعا برسیم که هیچ راهی برای اعتراض مردم در آن زمان وجود نداشت و حکومت نمی خواست تا صدای مخالف را بشنود؟
صد فیصد. اصلا دولت کمونیستی به خصوص دولت مغرور تره کی و حفیظ الله امین که شعار آنها نان، لباس و خانه بود پس توقع نداشتند که وقتی به مردم زمین، لباس و... می دهند، به چه دلیلی مردم باید دست به اعتراض بزنند؟ آنها یک تفکر متوهمانه داشتند که مخالفین حکومت تنها روحانیون می باشند و مردم حکومت ایشان را قبول دارند در حالی که حقیقت این نبود. به این معنا که عملکرد مردم عملا واکنشی نسبت به اعمال دولت کمونیستی بود. وقتی در جامعه سنتی و مسلمان افغانستان به یک باره یک تفکر خداناباور دست به تبلیغ بزند و حکومت را نیز در اختیار داشته باشد پس مردم دست به مقابله می زنند. خلقی ها و به خصوص جوانان آن مغرور بوده و اصلا مخالف را دوست نداشتند. وقتی کسی دست به مخالفت می زد، آنها ادعا می کردند که مخالف وابسته به آمریکا و کشورهای همسایه می باشد. حقی برای اعتراض قائل نبودند و مخالف را مزودر می نامیدند در حالی که اصلا مردم معترض ارتباطی با خارج نداشتند

مقشوش: چرا کمونیست ها تا به همین امروز نتوانستند باور نمایند که مردم حکومت آنها را نمی خواستنند و تنها مدعی هستند که مخالف حکومت کمونیستی خائنین، مزدوران و... بوده اند؟
اتفاقا آنها حق هم دارند چرا که بعد از هشت ثور و پیروزی مجاهدین وقایع ای مثل جنگهای تنظیمی و... اتفاق افتاد و مردم از حکومت نوپای مجاهدین ناراضی گشتند. در نتیجه کمونیستها از این شرایط سواستفاده نموده و گفتند که از ابتدا می گفتیم که اگر مجاهدین به سر کار بیایند چه حوادثی اتفاق خواهد افتاد. کمونیستها از آن زمان شعار می دادند که مبارزات مجاهدین به خاطر اسلام نبوده بلکه به خاطر قدرت بوده است همچنین اگر حفیظ الله امین مردم را از بین می برد، خود دولت مجاهدین نیز چنین اعمالی انجام داده اند. ناهماهنگی و اختلاف مجاهدین به سود کمونیستها تمام شد و باعث گردید که تا به امروز حق را به خود بدهند
در حالی که امورزه در برابر وجدان خویش و همچنین در کتابهای خود نوشته اند که کارهای ایشان احمقانه بوده و رفتار عاقلانه با مردم نداشته اند و عملکرد تند آنها باعث اعتراض مردم گردیده است. با این حال حکومت کمونیستی و طرفداران آن معتقد بودند که انقلاب کبیر ثور برگشت ناپذیر هست پس توقع شکست آن را نداشتند

مقشوش: کمونیستها همیشه مدعی هستند که حفیظ الله امین یک خائن بوده و او عامل کشتار مردم عامه بوده است، آیا شما این ادعا را قبول دارید و یا ببرک کارمل و نجیب نیز دست به جنایت به همان اندازه زده اند؟
اتفاقا تاریخ به این سوال کاملا پاسخ داده اما کسی به آن توجه نمی کند. وقتی کمونیست ها در هفت ثور کودتا کردند، در همان هفته ها تسویه حسابها میان خود ایشان صورت گرفت و خلقی ها پرچمی ها را از حکومت دور ساختند. بعضی از پرچمی ها را به زندان انداخته و حتی عده ای را هم کشتند. حفیظ الله امین در سایه حکومت تره کی دست به جنایت زد. خودم شخصا به این معتقدم که از هفت ثور تا بییست چهار حوت هرات اینها دست به تسویه و کشتار افراد معروف جامعه مثل علما، سرمایه داران و... زدند. بعد از قیام بیست چهار حوت هرات دستگیری دسته جمعی مردم عامه آغاز شد و تا حدود شش ماه بعد که تره کی کشته شد، بیشترین جنایت در تاریخ افغانستان صورت گرفت. هر چند این جنایات را باند حفیظ الله امین انجام می دادند
حفیظ الله امین کمتر از صد روز حکومت نمود و در آن زمان ادعا کرد که از امروز قانونیت، عدالت و مصونیت در کشور حکم فرماست. اتفاقا در آن مدت او کسی را دستگیر و یا به قتل نرساند مگر وفاداران تره کی که او آنها را از میان برمی داشت. امین مدعی بود که جنایات گذشته به گردن تره کی بوده است. هر چند مردم می دانستند که تمام جنایات قبلی را امین انجام داده و خبر داشتم که قرار بود یک قیام بزرگ عمومی علیه باند فاسد امین شکل بگیرد اما شوروی متوجه آن گردید. پس افغانستان را تحت اشغال درآورد تا هم امین را از بین ببرد و هم نگذارد تا کودتای کمونیستی سقوط نماید
مردم افغانستان وقتی اشغالگران شوروی را در خاک خود دیدند، اصلا نتوانستند تحمل نمایند و با توجه به پیشینه سیاه شوروی در آسیای مرکزی مثل تعطیلی مساجد، تغییر زبان و... باعث گردید دست به مقاومت بزنند
پرچمی ها ادعا دارند که در دوران ببرک کارمل و نجیب هیچ گونه جنایتی صورت نگرفته است. هر چند جوانان امروزه از آن جنایات بی خبر هستند اما در آن دوران خیلی از جوانان عامه کشته شدند. اعتقاد داریم که جنایات پرچمی ها بیشتر بوده است. وقتی خاد گزارش می داد که در فلان قریه مثلا پنج مجاهد وجود دارد پس شوروی بی مهاوا آن مناطق را بمباران می نمود و باعث شهادت صدها نفر می گردیدند. هر چند از آنجایی که رسانه آزادی در افغانستان در آن زمان فعالیت نمی کرد پس آمار تمام این جنایات را به طور دقیق نداریم
در زمان ببرک کارمل و نجیب نه تنها مجاهدین بلکه افراد عامه که به ایشان کمک می نمودند نیز دستگیر می شدند و به شهادت می رسیدند. وقتی به سرنوشت حزب شعله جاوید می نگریم، می بینیم که بخش زیادی از سران این حزب چپی خداناباور در سال 61 دستگیر شده و اعدام شدند. خیلی از این افراد اصلا مبارزه مسلحانه نمی کردند و تنها به خاطر ارتباط با چین کشته شدند
در دوران پرچمی ها از شعله ای ها تا مجاهدین و... کشته می شدند و هیچ تفکر مخالفی در کشور نبود که مصونیت داشته باشد. تنها اعضای حزب پرچم مورد حمایت حکومت بودند. سیاست پرچم ایجاب می کرد که صدای مخالف را خفه نمایند و خفقان رسانه شدیدی در افغانستان وجود داشت

احمد سهیل احمدی
13.7.22

bottom of page