top of page

از کابوس تا خدمت

رنج های مهاجرت در جهان امروز محدود به چند عکس از دریای یونان و یا خیمه های پناهندگان نمی شوند بلکه از سالها قبل چنین مسیری بوده که در اصل پناهندگان جان خویش را بر کف دست می گذاشتند تا از افغانستان به اروپا، استرالیا و دیگر کشورها بروند. مردم مهاجرت را تا زمانی که به کشور مقصد می رسند تصور می کنند اما واقعیت های زندگی پناهندگی مثل غربت، افسردگی، بلاتکلیفی از روزی که درخواست پناهندگی می دهند تازه آغاز می شود. جز مقطع کوتاهی در سال 2015 عملا تجربه مهاجرت باعث می گردد که پناهنده تا سالها درگیر کابوس های شبانه باشد اما هیچ کس او را درک نمی کند
خبرنگار مقشوش همراه آقای جما نظری مصاحبه کرده است. آقای نظری فعال امور پناهندگان از ناروی هستند که در کنار تحصیل در دانشگاه به مدد پناهجویان می شتابند تا آنها را از بحران افسردگی و ناامیدی نجات دهند. در مصاحبه اول به خاطرات و چشم دیده های مسیر مهاجرت ایشان در سال 2012، راه غلبه بر فشارهای روحی و روانی و انگیزه خدمت رضاکارانه برای پناهندگان گفتگو کرده ایم

از کابوس تا خدمت


مقشوش: در سال 2012 که شما مهاجرت را شروع کردید، چه خاطرات و تجربیاتی از مسیر مهاجرت و زندگی در کمپ پناهندگان دارید؟
در مهاجرت برای اولین بار بدون همراهی خانواده و به تنهایی سفر کردم و چنین سفر سختی را تجربه نمودم. مهاجرت چالش ها و سختی های منحصر به فردی دارد و از راه غیرقانونی نیز می رویم. در این سفر عملا آدم زندگی اش را کف دستش می گذارد و همراه دیگر پناهندگان دنبال آینده روشن قدم برمی دارد. در این راه خطرات زیادی هست همچنین ترس و اضطراب شدیدی را در مسیر تجربه می کنیم تا زمانی که به مقصد نمی رسیم هیچ وقت آرامش را تجربه نمی کنیم و مدت ها درگیر استرس خواهیم بود
بنده تا نزدیک به چهار سال درگیر استرس و کابوس های شبانه بودم چرا که هر شب در خواب تصور می کردم در راه هستم و خطرات در برابرم می باشد. این مسیر پناهندگی فشار روحی زیادی بر آدم وارد می کند. در این سفر خبری از سرپناه امن برای خواب نیست و روزها را در گشنگی سپری می کنیم اما وقتی به مقصد می رسیم متوجه می گردیم که چقدر آسیب های روحی و روانی دیده ایم
در آن سال وقتی به مقصد رسیدم، به کمپ زیر سن منتقل شدم و در آن زمان شمار پناهندگان بسیار کمتر بود چرا که مسیر پناهندگی نسبت به سال 2015 سخت تر محسوب می گردید با این حال رسیدگی به وضع پناهندگان بسیار بهتر از 2015 بود. هر چند بهترین فرصت و شرایط برای پناهندگی مربوط به قبل از 2000 بوده اما احتمال قبولی تا 2015 نیز بسیار امکان پذیر محسوب می شد. اکثر درخواست های پناهندگی تا 2015 قبول می گردد اما بعد از 2015 در ناروی آمادگی کافی برای اسکان و بررسی درخواست شمار زیاد پناهندگان وجود نداشت و کمبود جا به حدی بود که بخشی از مردم ناروی نیز دست به کارهای رضاکارانه زده و به پناهندگان را در خانه خویش اسکان می دادند. آنها هر کمکی که از دست آنها برمی آمد برای پناهندگان انجام می دادند هر چند چنین کمک هایی با شیوع کرونا متوقف گردیده است

مقشوش: در این مدت از چه طریقی توانستید بر رنج ها و فشارهای روحی غلبه نمایید؟
اینکه آدمی از کابوس ها و خاطرات تلخ بگذرد به ذهنیت خودش مربوط است. من عادت داشتم که وقتی فشار روحی آزارم می داد به این فکر می کردم که پیش از من نیز هزاران نفر چنین وضعیت سخت و حتی بدتر از این را تجربه نموده اند و من تنها پناهنده ای نیستم که چنین فشاری را تحمل می نمایم. در تمام مسیر مهاجرت و در زمانی که به ناروی رسیدم هیچ چیزی مثل امید به آینده ثمربخش نبود. من هدف داشتم که باید به ناروی بیایم و برای این هدف قدم های کوچک را در نظر می گرفتم مثلا وقتی در ترکیه بودم به خودم تلقین نمودم که ممکن در ادامه مسیر سختی های بیشتری را تحمل نمایم و باید مقاوم باشم. این طرز فکر کمک می کرد تا از نگاه روحی قوی بمانم و توقف نکنم. حتی بعضی از دوستانم وقتی به یونان رسیدند و خسته گردیدند تصمیم گرفتند در همانجا بمانند و یا به عقب برگردند اما من تسلیم نشدم و به راهم ادامه دادم. موانع کوچک نباید مانع ادامه راه بشود

مقشوش: چه انگیزه ای سبب شد که با نهاد ها و سازمان های مدنی در امور پناهندگان فعالیت نمایید؟
یک امر کاملا طبیعی است. بنده خودم به عنوان یک پناهنده به اینجا آمده ام و سختی ها و چالش های زندگی را به حیث یک پناهنده درک نموده ام، در نتیجه من احساس مسئولیت می کنم که راه حل های بهتر را در اختیار پناهندگان نو قرار دهم.
همه پناهندگان چنین وظیفه ای داریم که باید کوشش نماییم تا در حد خویش تاثیرگذاری مثبتی روی زندگی پناهندگان اخیر داشته باشیم
وقتی من تجربه این مسیر را دارم و می توانم آگاهانه به پناهنده نو نیز کمک کنم تا انتخاب ها و تصمیم های نیکی را بگیرند. در موضوعات مختلف مثل حقوقی افرادی مثل من که تجربه این راه را دارند باید پا پیش بگذارند و برای تصمیم گیری ها کمک نمایند وگرنه افرادی تصمیم هایی خواهند گرفت که کوچکترین شناختی ندارند و با تصمیم های خویش شاید به پناهندگان آسیب برسانند
اینکه پناهنده به ناروی بیاید یک مسئله است ولی بخواهد در این کشور زندگی نماید مسئله دیگریست. آشنایی با فرهنگ و شرایط زندگی در جامعه ناروی مسئله ساده ای نیست. در 2012 پناهندگان نسبتا کمتر بودند در نتیجه به راحتی نمی توانستم از کسی راهنمایی بگیرم همچنین پناهندگان پیشین برای کار به ناروی آمده بودند و تجربه تحصیل و دانشگاه را نداشتند. اینکه پناهندگان امروزی ببینند که چنین راهی مثل تحصیل را هموطنان آنها پیشتر رفته اند حس بهتری به آنها رخ می دهد تا با اعتماد به نفس بهتری قدم برمی دارند

احمد سهیل احمدی 1.5.21

bottom of page