top of page

تابلوی مهاجرت

کسی صدای مهاجران افغان در ترکیه، پاکستان و... را نمی شود اما دردها و بلاتکلیفی آنها زمین را به لرزه درمی آورد. از یک سو هر نهادی یک نظر دارد و از سوی دیگر سازمان ملل هم آنها را فراموش کرده است. انگار مهاجران در پاکستان فراموش شده اند، در شهرهای ترکیه به آرامی خفه می شوند و در یونان هم کرونا آنها را در کمپ بیش از پیش زندانی کرده است. در این سیاهی فقط هنر است که آرامش را در روزهای کرونایی به آدم هدیه می دهد. نقاشی های یک مهاجر گاهی همان دردهایی هست که با قلم نقاشی و مثل ریشه های قلب بر روی پرده می کشد تا غصه ها و دردهای نهانی را به جهانیان بنماید و به خودش آرامش درونی حاصل نماید. نقاش مهاجر می کوشد که قلب فاجعه را برای مخاطب نشان دهد
خبرنگار مقشوش با آقای عبدالله رحمانی نقاش و پناهنده افغان در یونان تلفنی مصاحبه کرده است. آقای رحمانی که نقاشی را در روزهایی که در پاکستان مهاجر بوده اند، آغاز کرده اند و نمایشگاه هایی هم در هلمند افغانستان برگزار کرده بودند. در این مصاحبه درباره وضعیت مهاجران در ترکیه مثل بیمه، کملیک و کار، کمپ سوخته موریا، وضعیت پناهندگان بعد از قبولی در یونان، نقاشی و هنر در میان مهاجران در پاکستان و هنر مهاجرت گفتگو کرده ایم

تابلوی مهاجرت


مقشوش: آقای رحمانی، آیا واقعا شرایط در ترکیه مصیبت بار است که مهاجران راه پر خطر دریا را انتخاب می کنند و مرگ را به جان می خرند تا به یونان برسند؟
کملیک داشتم اما فقط می توانستم در شهرهای دوردست زندگی کنم. در آنجا مشکل زبان داشتم و کار هم نبود. ما مهاجران مجبور بودیم به استانبول بیاییم تا غیرقانونی کار و زندگی کنیم. در استانبول به راحتی کملیک هم نمی دهند مگر چهار سال منتظر بمانیم
آینده مهاجران در ترکیه مشخص نیست. اگر مهاجر هر ماه به اداره مهاجرت برود و امضا بدهد، آن وقت شاید بعد چند سال به او کملیک بدهند اما کدام امکاناتی کملیک نداشت. با این حال بهتر از این بود که مهاجر غیرقانونی باشیم. چون غیرقانونی بودم نمی توانستم به نقاشی هم بپردازم. وضعیت مهاجران در ترکیه سخت تر از یونان است چرا که در ترکیه خبری از سازمان های مدنی و حامی نیست. امروزه تعداد مهاجران افغان در ترکیه زیاد شده است و حتی آنها را دیپورت و اخراج هم می کنند

مقشوش وقتی خبر آتش سوزی کمپ موریا را شنیدید، چه حسی نسبت به ویرانی جهنم موریا داشتید؟
زمانی که ما در موریا بودیم یک بار دیگر هم آتش سوزی شد و متاسفانه خانمی با کودکش در آتش سوختند. اما آتش سوزی این بار خیلی وحشتناک بود که باعث آوارگی 13 هزار پناهجو شد. موریا به جهنم معروف بوده است. با این حال آن جهنم برای پناهجویان امید و سرپناهی بود. با تمام خاطرات تلخی که از آنجا دارم، هیچ خوشحال نشدم

مقشوش: دولت یونان برای پناهندگانی که قبولی گرفته اند کدام آینده ای را فراهم می کند و پناهندگان بعد از قبولی چه کار باید کنند؟
هیچ امیدی به آینده ندارم. اینجا یونان و سرنوشت پناهندگان نامشخص است. در حالی که قبولی گرفته ام اما نمی توانم کار بیابم و وضعیت خوبی ندارم. بعد از قبولی پولی که به خاطر پناهندگی به ما می دادند را هم قطع کرده اند. درباره آینده ما دولت یونان باید تصمیمی بگیرد

مقشوش: آیا امیدی که دیروز داشتید برای این مهاجرت چقدر به واقعیت یافته و اتفاق افتاده می‌بینید؟
فکر می کردیم که پناهندگان در فضای محافظت شده نگه داری می شوند و پروسه پناهندگی هم به سرعت انجام می شود. اما پروسه پناهندگی ام به درازا کشید. از آغاز مهاجرت تا اقامت در ترکیه و موریا حوادث تلخ و بسیار دردآوری را از نزدیک دیده ام. طبیعتا پشیمان شده ام که چرا اینقدر مشکلات و راه سخت را به جان خریدم، آن هم وقتی که زندگی معمولی برای ما فراهم نیست. اینجا صفات خوب کوچکی دارد اما مشکلات بزرگ تر است. هزاران پناهنده آواره هستند و بلاتکلیف می مانند تا پناهندگی بگیرند و بدون قبولی حق کار ندارند
اگر پناهندگان خانه هم پیدا کنند باید با هزینه شخصی خویش اجاره آن را بپردازند. یافتن خانه هم اصلا کار راحتی نیست. تنها شغلی که به راحتی یافت می شود، دهقانی است. برای زراعت هم باید زبان یونان یاد داشته باشیم

مقشوش: هنر در بین مهاجران افغانی که در پاکستان هستند چقدر رواج و اشتیاق وجود دارد؟
برای اینکه هنر را به صورت جدی ادامه بدهیم، شرایط در پاکستان کمی بهتر از افغانستان است. اگر مهاجر قانونی باشید، می توانید به لاهور بروید و در دانشگاه هنر آنجا درس بخوانید. مهاجران افغانی داریم که در پاکستان هنر را به صورت جدی آموخته اند و امروزه به درجه استادی رسیده اند. مسابقات نقاشی مهمی هم برگزار می شود و مهاجران هم گاهی موفق می شوند. در پاکستان تا حدی آزادی داشتیم. مهاجران افغان در پاکستان زیاد هستند

مقشوش: در زمانی که در پاکستان بودید چقدر به هنر نقاشی اشتیاق داشتید و چه آثاری کشیدید؟
زمانی که در پاکستان مهاجر بودم، نقاشی را زیر نظر استاد افغانی آموختم. در مسابقه زیر 18 ساله ها هم شرکت کردم. در سال 2013 نقاشی من جزو بهترین شد و در سال 2015 هم در آن مسابقه بین المللی اول شدم و تابلوی من در آمریکا هم دیده شد. جوایزی مثل کتاب و مدال هم برایم دادند. در چند نمایشگاه کوچک هم در پاکستان با آثارم شرکت کردم
در پاکستان در کلاس استاد افغانی شرکت می کردم. در آنجا هم کلاس نقاشی بود و هم نمایشگاه آثار نقاشی بچه ها دایر بود. آن استاد در محله افغان ها فقط به مهاجران نقاشی را آموزش می داد

مقشوش: چه شد که در افغانستان گالری نقاشی برگزار کردید؟
در سال 2014 در ولایت هلمند با همکاری وکیل شورای ولایتی نمایشگاه برگزار کردم. آن وکیل ما را حمایت کرد تا کلاس نقاشی برگزار کنم و به بچه ها آموزش دهم. در سینمای ولایت هلمند نیزنمایشگاه نقاشی برگزار کردم و اتفاقا خیلی از آن تشویق کردند. نمایشگاه دیگری هم در هلمند با موضوع حقوق بشر برگزار کردیم. در مورد نمایشگاه مصاحبه هایی با تلویزیون ملی هم داشتم. سه سال در هلمند کلاس برگزار کردم ولی به خاطر ناامنی و مشکلاتی که داشتم به پاکستان بازگشتم

مقشوش: وقتی در پاکستان بودید در چه سبک هایی کار می کردید و چه استقبالی از آثارتان می شد؟
در هلمند پرتره و طبعیت را می کشیدم اما آثارم از نظر هنری در پاکستان بهتر بود. مردم در پاکستان استقبال و آشنایی بهتری با هنر نقاشی نسبت به مردم هلمند داشتند. زمانی که در هلمند بودم، همزمان با انتخابات ریاست جمهوری بود و نقاشی های سیاسی هم کشیده بودم. اتفاقا مردم از آن نقاشی های سیاسی استقبال هم کردند. در پاکستان اما بیشتر به دنبال یادگیری بودم. در پاکستان تابلوهایی درباره مهاجرین هم کشیدم

مقشوش: امروزه که در اروپا هستید چقدر به نقاشی می پردازید و وضعیت هنر را در اروپا چطور می بینید؟
طبیعتا نقاشی حال مرا بهتر می کند. هر تابلوی نقاشی پُر از حرف های ناگفته ایست که هر آدمی که آن را ببیند، احساس پشت تابلو را درک می کند. تابلوهای زیادی در مورد مسیر پناهندگی به اروپا کشیده ام. مثل دریای اژه که پناهجویان از آن عبور می کنند. حس و حال پناهندگانی که به سلامت گذشته اند را بارها به تصویر کشیده ام
سبک من رئالیست و واقع گراییست. از زمانی که مهاجرت را شروع کردم تا به حال سوژه اصلی ام همین مصائب مسیر مهاجرت است. در بعضی تابلوهایم سعی می کنم که از آزادی و حقوق بشر هم بکشم که همان آرزوهاییست که بیشتر مردم از آن می ترسند که صحبت کنند
اروپا برای هنرمندان جای بهتری محسوب می شود. می توانیم با خارجی ها ارتباط برقرار کنیم و آنها به هنر بیشتر احترام می گذارند. خیلی از خارجی ها از پناهجویانی که استعداد هنری مثل نقاشی دارند استقبال می کنند. حتی از آنها در پروژه امید حمایت مالی می کنند و امکانات اولیه را برایش فراهم می کنند. متاسفانه در افغانستان این چنین نیست
احمد سهیل احمدی 27/9/20

bottom of page